آناهیتا حسینی
در همشتمين روز ماه مارس سال 1857 زنان كارگر كارخانههاي نخريسي شهر شيكاگو در اعتراض به شرايط نامناسب و غيرانساني كار به خيابانها ريختند. خواستههاي آنها روزي 10 ساعت كار، دستمزدهاي عادلانهتر و حق رأي براي زنان بود، پليس با حملهي وحشيانه به صفوف معترضين بسياري را زخمي كردو گويا اين تظاهرات چندين كشته نيز برجاي گذاشت.
نيم قرن بعد در سال 1908 حزب سوسياليست آمريكا طي بيانيهاي اعلام كرد كه در دو سال يك روز به اعتراضات زنان براي كسب حق رأي اختصاص يابد و در 8 مارس همان سال زنان (عمدتاً) كارگر آمريكايي به ياد 8 مارس 1857 به راهپيمايي در خيابانها پرداختند كه اين بار نيز زنان معترض با پليس مسلح مواجه شدند، زنان كارگر آمريكا سال 1909 تا 1913 هر سال آخرين يكشنبهي فوريه را به اعتراض براي به دست آوردن حق رأي و شرايط كاري مناسبتر دست زدند.
در سال 1910 لئويس زيئتز نماينده حزب سوسياليست آمريكا (شاخهي ...) در كنفرانسي كه در كپنهاك برگزار ميشد و در آن 100 زن مبارز از 17 كشور حضور داشتند پيشنهاد اينكه يك روز در سال به عنوان روز جهاني زن (با محوريت موضوع حق رأي) ناميده شود و زنان سراسر جهان در آن روز به راهپيمايي و تظاهرات دست بزنند، را مطرح ساخت كه كلارا زتكسين عضو حزب سوسيال دموكرات آلمان اين جريان را پيگري نمود.
كه اين پيشنهاد در سال 1911 در انترناسيونال دوم پذيرفته شد. كه البته روز خاصي براي اين امر در نظر نگرفته شد، در سال 1911 اولين روز بينالمللي آزادي زنان در آلمان، اتريش، دانمارك و سوئيس در روز 19 مارس برگذار شد. چرا كه در 19 مارس 1848 پادشاه پردسن در پي بحران آن سال و تحت فشار مجبور شده بود قول دادن حق رأي را به زنان بدهد كه البهت با سپري شدن بحران طبيعتاً عملي نشد!)
خواستههاي معترضان در تظاهرات 19 مارس سال 1911 كمابيش در تمام كشورهايي مراسم برگزار كردند حول محور كسب حق رأي تحصيلات و آموزش برابر، از ميان برداشته شدن تبعيض شغلي وجود دستمزدهاي برابر و ... بود، جلسات و تظاهرات در همهي نقاط آن و اتريش حتي در بسياري از روستاها نيز برگذار شدند، در اتريش تظاهرات عظيمي با شركت 30000 نفر برگذار شد، كه به درگيري با پليش نيز كشيده شد و تنها با دخالت نمايندگان سوسياليست پارلمان بود كه از خونريزي جلوگيري شد. اولين روز آزادي زنان در روسيه در سال 1913 و روز 8 مارس به تقويم اروپايي كه معادل 23 فوريه به تقويم روسيه (تقويم ژوليوسي) برگذار شد، كه حذب برشريك به تبليغات گستردهاي براي برگذاري اين مراسم دست زده بود، در سال 1914 زنان برشريك مجلهاي تحت عنوان «زن كارگر» را منتشر نمودند. كه تمامي اعضاي هيأت تحريريهي آن قبل از روز جهاني آزادي زنان همگي به غير از يك نفر دستگير شدند در سالهاي بعدي اولين جنگ جهاني يعني سالهاي 1915 و 1916 عليرغم تلاشهاي زنان كارگر بسياري از كشورها از جلمه روسيه مراسمي برگذار نشد در سال 1915 روز جهاني آزادي زن تنها در نروژ برگزار شد.
اما روز جهاني آزادي زنان سرانجام هنگامي رسماً به تاريخ پيوست كه در سال 1917 (سال انقلاب فوريه روسيه) هنگامي كه 2 ميليون سرباز روس در خلال جنگ جان باخته بودند و گرسنگي و كمبود سوخت همگان را به ستوه آورده بود، زنان عمدتاً كارگر كه همگي از طبقات محروم جامعه بودند، در تاريخ 22 فوريه (به تقويم ژوليوسي كه معادل 8 مالس تقويم گريگوري ميباشد) به دعوت كميتهي پيشرو گراد حزب برشويك به خيابانها ريختد و در واقع اولين روز انقلاب فوريه نيز مصادف با 8 مارس بود. كارگران نيز با اعتصاب از زنان مبارز حمايت نمودند و اعتصاب سياسي به تظاهرات سياسي گستردهاي عليه رژيم تزاري تبديل شد كه به سرنگوني آن انجاميد و جرقهي آن با تظاهرات زنان در روز (از آن پس) جهاني آزادي زنان زده شده بود.
روز 8 مارس تا سالهاي بسيا ر تنها در تقويم كشورهاي سوسياليستي به رسميت شناخته شده بود اما با ظهور موج دوم فمينيسم در كشورهاي اروپايي و آمريكايي نيز اين روز به رسميت شناخته شد. و در سال 1977 سازمان ملل متحد 8 مارس را رسماً روز جهاني زن ناميد.
آنچه در جاي جاي اين تاريخچه مختصر رخ مينمايد پايگاه اوليهي روز 8 مارس (و اگر در ابعاد وسيعتر به قضيه بنگريم جنبش آزادي زنان) است. كه سردمداران و فعالان و حاميان آن همه از خاستگاهي سوسياليستي و ماركسيستي برخاسته بودند.
در ابتداي رشد سرمايهداري، بوژوازي نابالغ آن عصر در ابتدا سخن از آزادي، برابري و برادري ميزد و به آزادي زنان نيز تا حد زيادي قائل بود. اما با به دست آوردن قدرت، آزادي زنان را نيز همانند بسياري اصول ديگر زير پا گذاشت، چرا كه در بند بودن زنان و استثمار آنها تحت نظام مردسالار سرمايهداري و كارخانگي بيمزد زنان و حفظ و نگهداري و پرورش نيروي كار جديد براي اين سيستم به نفع بورژوازي بود (و ميباشد).
در آغاز قرن بيستم زنان طبقهي بورژوا نيز طبيعتاً از نابرابري و مردان در زمينهي تحصيلات، شغل و ... رنج ميبردند و خواستار برابري با مردان طبقهي خود بودند، اينگونه بود كه بسياري از آنان از حق رأي محدود (!) براي زنان دفاع ميكردند به اين معنا كه تنها زناني كه داراي مالكيت يا بر فرض تحصيلات هستند حق رأي دادن داشته باشند! اين امر امروزه هرچند بسي دور از ذهن مينمايد اما بايد توجه داشت كه تلاشها و پيگيريها و مبارزات بيوقفهي زنان و مردان كارگر و معتقدين به سوسياليسم بود كه تمامي حقوق انساني را براي تمام زنان خواستار بود (چنانچه براي تمامي بشريت).
ريشه ستم بر زنان
نظام سرمايهداري (چنان كه تمام انواع نظامهاي طبقاتي) نظام زن ستيزي است كه درآن زنان به طرق مختلف سركوب ميشوند و به انقياد در ميآيند ليكن به گواهي حقايق و پژوهشهاي تاريخي مستقيم به زنان و استثمار آنها از ابتدا در جوامع وجود نداشته است و اين نوع تبعيض نيز همچون ساير انواع آن از هنگام طبقاتي شدن جوامع پديد آمد (كه البهت لازمهي يك جامعهي طبقاتي بود) حتي مغرضترين تاريخنگاران نيز نميتوانند حقايق مربوط به ادواري كه جنس فرودست معنايي نداشت را انكار كنند، (هرچند هميشه تلاش بسياري براي سرپوش گذاشتن واقعيت آن دوران يا محدود دانستن آن به نواحي محدودي از زمين و آن هم در مدت زمان ناچيزي مبذول ميدارند) اما يافتههاي تاريخي اسناد غيرقابل انكاري هستند كه ثابت ميكنند كه ضعف فيزيكي و يا محدوديتهايي چون نگهداري از كودكان، حاملگي و ... علل اصلي فرودست قرار گرفتن زنان نبودهاند (آنگونه كه به اصطلاح پژوهشگراني كه سودشان در ابقاي نظامي است كه در آن زنان بايد تحت انقياد باشند قائل هستند ) و يا به علت ضعف قواي دماغي و نداشتن قوهي تعقل برابر با مردان! (آنگونه كه مرتجعين متعصب، تبليغ ميكرده و ميكنند).
در اين نوشتار فرصت آن نيست كه به شرح و توضيح اين كه چرا فيزيك زنان عامل اصلي ستم بر آنان نبوده است بپردازيم و اين بحث را در شمارههاي آينده پي خواهيم گرفت (اعتقادات مبتني بر ضعف فكري زنان نيز اساساً مضحك است و موضعيتي براي شرح يا حتي قابليتي براي نقد ندارد) و در اينجا تنها به نقل مختصري از ادوار اوليهي تاريخ از هنگامي كه جوامع مادر تبار بودند تا هنگامي كه جنس ضعيف پديد آمد ميپردازيم .
انسان در دوران پارينهسنگي عمدتاً توسط شكار و گردآوري خودراك ميزيست دوران پارينهسنگي دوامي چند ميليون ساله داشت و شناخت موقعيت زنان در اين جوامع بسيار مهم است هرچند به علت اينكه هنوز خط اختراع نشده بود اين شناخت چندان دقيق نيست.
زنان در اين جوامع بيشتر به گردآوري خوراك مشغولند اما در شكار مشاركت مينمايند، در اين دوران تقسيم كار باعث تحت ستم قرار گرفتن زنان نگرديد و زنان اگر نه موقعيتي برتر بلكه لااقل برابر با مردان داشتند. در اين دوران جنگ هم هنوز وجود خارجي نداشت از تصاوير منقوش در غارها ميتوان دريافت كه زنان و مردان آن دوره بيشتر به تصوير كردن زنان ميپرداختند و پيكرهها و تنديسهاي متعلق به اين دوره نيز تماماً زناني را نشان ميدهد كه خصائص جنسي كاملاً مشخصي دارند.
تقسيم كار در جامعهي دوران پارينهسنگي براساس تعاون استوار بوده است و نظريات مردشناساني كه معتقدند تفوق مردان بر زنان از همان ابتداي تاريخ وجود داشته است كاملاً قابل نقد ميباشد.
مردشناساني چون اولين زيد معتقدند كه: مهمترين كار را در تقسيم كار اوليه نه مردان شكارچي بلكه زنان انجام ميدادند، جمعآوري غذا كه بر عهده زنان بوده است، درواقع منبع اصلي تأمين غذا بوده است و شكار بازده چنداني نداشته است. علاوه بر اين كنترل منابع تأمين غذا نيز بر عهدهي زنان بوده است و زنان كارهاي توليدي مختلف از جمله: چرمسازي، سفالگري، صنايع دستي مختلف، داروسازي و ... را نيز به پيش ميبردند، در هر صورت حتي اگر نخواهيم به كار زنان اولويت دهيم قدر مسلم اين خواهد بود كه زن در اين دوران تحت ستم نبوده است، چرا كه بدون مالكيت خصوصي و انباشت، صرف تقسيم كار نميتواند پايهاي براي بهرهكشي از يك جنس باشد.
جوامع اوليه در اين دوران نيز جوامعي مادر تبار بوده كه كودكان اصولاً توسط نسب مادري خويش شناخته ميشدند، در حدود 12 هزار سال قبل نخستين انقلاب نوسنگي رخ داد كه شكار (عمدتاً توسط مردان) و كشاورزي (توسط زنان) پا به پاي هم پيش رفتند، اردوگاههاي قبايل متمركزتر گشتند. زنان در اين دوره علاوه بر كشاورزي (هرچند جمعآوري خوراك هنوز هم انجام ميشد) نخريسي و بافندگي را اختراع كردند، در اين دوران نخستين خدايان پديد آمدند كه همگي مؤنث بودند و درواقع «مادر ـ خدايان» نشان دهندهي اهميتي كه مردمان باستان براي زايش (كه شايد به علت مرگ و مير بيش از حد كودكان بوده است) قائل بودهاند، ميباشد.
در دورهي نوسنگي ميانه كه بيش از 6 تا 3 هزار سال قبل از ميلاد رخ داد، دومين انقلاب نوسنگي رخ داد قدرت حيوانات (مثل گاو و اسب و ...) در كشاورزي به كار گرفته شدند و انرژي باد و آب تا حد زيادي تحت كنترل درآمدند، حمل و نقل توسعه يافت و معماري پيشرفت كردو فلزات به كار گرفته شدند و نهايتاً مردان به عنوان عاملين اصلي توليد كشاورزي جانشين زنان شدند.
در اثر پيشرفت تكنولوژي، در اين دوران مازاد مواد غذايي توليد شد كه باعث شد انفجار جمعيت ناگهاني رخ دهد و مرگ و مير به ميزان قابل توجهي كاهش يابد، تكثر جمعيت امكان يكجانشيني را فراهم نمود و شهرها كم كم، پديد آمدند، در شهرهاي نخستين به دليل مازاد محصولي كه از كشاورزي به وجود آمده بود و به ساير محصولات تشري يافت در شهرها طبقهاي به وجود آمد كه از طبقهي ديگر تغذيه ميكرد و انباشت سرمايه را تحت نظر داشت و پيشهوران و روحانيون و نظاميان را در خدمت خود داشتند در اين دوران سيستم برونهمسري (ازدواج با فردي خارج از قبيله و طايفهي خود) جاي خود را به درونهمسري داد كه در آن آنگونه كه ژرماين تيليون ميگويد: «تمامي دخرتان خانه به عنوان عوامل توليد مثل توسط رؤساي خانواده براي اقارب خود در نظر گرفته ميشدند و اين آغاز بستن در برروي زنان است، اتحاد از طريق ازدواج زناني كه از كلانهاي ديگر وارد ميشوند، جاي خود را به جنگ ميدهد» در اين دوران سلطهي زنان در مذاهب نيز ناپديد ميگردد مجسمهها «مادر ـ خدا» كمرنگتر ميشوند و خدايان مرد رخ مينمايند.
آري با پيشرفت صناع و علومي كه زنان خود بنيانگذار آن بودهاند و حرفهاي شدن كشاورزي و نتيجتاً به وجود آمدن مازاد محصول كه امكان انباشت سرمايه را فراهم مينمود همانگونه كه طبقاتي به وجود آمدند كه با استثمار ديگر طبقات و از معمول كار آنان ميزيستند، جنسي پديد آمد كه جنس ديگر را تحت سلطهي خويش قرار داده بود و با سود حاصل كارخانگي آنان به ثروت خود، ميافزود و يا محبوس ساختن آنان احساس قدرت مينمود، محدوديتهاي فيزيولوژيك زنان كه صدها هزار سال هيچ مانعي براي فعاليت آزادانهي آنها در حيطهي اجتماع به وجود نياورده بود، انكون به زنجيرهايي بدل گشهت بود كه نقش زنان را به ابزار توليد مثل براي مردان تقليل داده بود.
سعي ما بر اين خواهد بود تا اين مباحث تاريخي را هرچند به اجمال در شمارههاي بعدي بگيريم و موقعيت زنان را در ادوار مختلف تاريخي بررسي كنيم.
آخرین شماره نشریه را میتوانید اینجا
ببینید
Tuesday, May 9, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment