آخرین شماره نشریه را میتوانید اینجا ببینید

Tuesday, May 9, 2006

فرهنگ در خدمت استثمار

اميرحسين محمدی فرد
زماني كه خانواده از شكل مادرتباري خارج شد و جامعه به مرحله كشاورزي رسيد، توليد مازاد به وجود آمد و در پي آن مالكيت و طبقات شكل گرفت و اساس توليد بر استثمار انسان، با ديدي مردسالانه بنا شد. تقسيم كار جنسي قبل از آن نيز وجود داشت. اما تك همسري به نفع مرد اجرا شد و مالكيت در دست مرد قرار گرفت و براي بهره كشي نياز بر اعمال قدرت بود تا انسان در قيد و بند قرار گيرد. قدرت، توانايي به تسليم در آوردن فرد در برابر خواسته ها و مقاصد ديگران است. در جامعه ي امروزي – در نظام سرمايه داري، از جنبه هاي عيني اعمال قدرت كاسته شده و به طور ضمني ، با ظرافت ، و با ظاهري عقلاني و بر حق در افراد به منطق اطاعت ، دروني مي گردد. اعمال قدرت را به سه گونه كيفر دهنده ، پاداش دهنده و شرطي كننده مي توان تقسيم و بررسي كرد:
قدرت كيفر دهنده – اين نوع از اعمال قدرت به اين شكل است كه فرد از گفتن نظرات و از انجام اعمال خود سر باز مي زند و تن به نظر و خواست ديگري مي دهد؛ چون در غير اينصورت توبيخ سختي در انتظارش است. قدرت كيفر دهنده، در برگيرنده ي تنبيه و توقيف، شكنجه و حتي مرگ مي باشد. سابقاً شوهر با تهديد يا ايراد تنبيه و مجازات ، زن را وادار به اطاعت مي كرد يا روحانيون كليسا با دادن وعده ي عذابي اليم در جهان آخرت، مردم را وادار به قبول معتقدات خود مي كردند. اما امروزه ديگر ترساندن از آتش دوزخ چندان رونقي ندارد.
قدرت پاداش دهنده درست عكس قدرت كيفر دهنده است. با دادن پاداش مثبت يا چيزي با ارزش به افراد، آنها را مجبور به اطاعت مي كنند. تعريف و تمجيد (ستايش) شكلي از اين قدرت است. بطور مثال مسئله ي ساده ي‌ِ فرهنگيِ داشتنِ حق تقدم زنان براي وارد يا خارج شدن، دقيقاً همان قدرت پاداش دهنده است كه با پاداشي غير مادي، بصورت قدرت ، در دنياي امروز مسلماً پاداش نقدي است. يعني تسليم شدن در برابر مقاصد اقتصادي و يا شخصي ديگران در ازاي دريافت پول.
قدرت شرطي كننده، گونه ي سوم از اعمال قدرت است. اين قدرت بر خلاف دو گونه قبلي از راه تعيين و كنترل اعتقاد و ايجاد باور ، بر فرد اعمال مي شود. با تشويق، آموزش و ايجاد تعهد اجتماعي و اخلاقي نسبت به چيزي طبيعي و به حق نمود مي يابد و موجب تسليم شدن مي شود. و يا بطور مثال اين كه به كمك فرهنگ (چيزي از پيش تعيين شده و كادو پيچ شده) محقق سازيم كه در اينصورت تسليم شدن امري درست و از نظر سنت و آداب و رسوم با ارزش و مورد قبول به شمارمي آيد. اين مدل دوم قدرت شرطي كننده ي ضمني يا پنهان است. البته اين دو مدل گاهي با يكديگر تداخل دارند. و تميز دادن آنها از يكديگر امكان پذير نيست.
وجه مشخصه ي دو قدرت كيفر دهنده و پاداش دهنده، عينيت داشتن آنها است. يعني اعمال قدرت چه به صورت تنبيه (اجباري) و چه به صورت دادن چيزي با ارزش (پاداش) به منظور به اطاعت واداشتن، آشكار و مرئي است و كساني كه توسط اين دو نوع قدرت تن به اراده ي ديگران مي دهند، از اين اطاعت كردن مطلع اند و پاداش و مجازات را هم مي توانند بصورت عيني مشاهده كنند. اما خاصيت قدرت شرطي كننده، پنهان بودن و ضمني بودن آن است. يعني ديگر فرد اعمال قدرت را نمي بيند چون ابزار اعمال قدرت تغيير يافته و به تبع آن مطابق سنت و عرف جامعه و خانواده مي باشد.
براي اعمال قدرت ابزار هايي در دست است . شخصيت يا خصوصيت بدني (قدرت بدني) ابزاري براي اعمال قدرت كيفر دهنده به شمار مي آيد. يعني براي اعمال قدرت كيفر دهنده كه با تنبيه و شكنجه و ... همراه است، احتياج به قدرت بدني مناسب است. البته با اينكه قدرت كيفر دهنده از شكل آشكار بودنش، در سطح كلان ، تا حدودي كاسته شده ، باز در مواردي چند، در خانواده ها و اجتماعات جوان ديده مي شود.
مالكيت (ثروت) هيبتي (قاطعيت اخلاقي) و اعتماد به نفسي به فرد مي دهد كه بيشتر با قدرت پاداش دهنده قرابت دارد. براي توضيح بيشتر يك زن درپناه فردي ثروتمند و به تبع آن داراي قاطعيت اخلاقي قرار مي گيرد و تسليم مي شود.
سازمان ديگر ابزار اعمال قدرت است كه در حقيقت در بر گيرنده ي ابزارهاي شخصيت و مالكيت نيز هست. در اصل با تحت مالكيت داشتن وسايل و ابزار تبليغ، آموزش، اطلاع رساني و حتي فرهنگ سازي در جامعه و خانواده و با همان هيبت و قاطعيت اخلاقي و دادن پاداش و اعمال زور، قدرت شرطي كننده را اعمال مي كند.
قدرت كيفر دهنده در دوران برده داري و فئودالي، كه خشونت براي انقياد زني كه به نافرمان بوده، كاربرد بسيار داشته اما در جوامع سرمايه داري امروز كاربر خود را تا حدي از دست داده و يا حداقل تغيير ظاهري پيدا كرده است به گونه اي كه بصورت دادن زر و زيور يا با در اختيار قرار دادن امكانات تفريحي و رفاهي و قابل تشخيص است . امروزه كار كردن زن در بيرون از خانه و كسب درآمدي مستقل از مرد، در دل قدرت شرطي كننده قرار گرفته است.
روزي سيستم سرمايه داري، و خانواده به عنوان مظهر آن، با خصلتي مردسالارانه ، بر اين بود كه زن در چرخه ي توليد نقش منفعل داشته باشد و در خانه بماند. بنابراين ، صاحب سرمايه، به طور غير مستقيم از طريق شوهر، پدر، برادر، فرزندان و بطور كل مرد خانه (نماينده ي نظام سرمايه داري در خانواده و خانواده به عنوان واحدي كوچك از جامعه) يا هر كسي كه زن او را به عنوان نيروي كال تحويل جامعه مي داد، از زن بهره مي برد. زن خانه دار بيرون از خانه كار نمي كرد، با اين حال از سوي طبقه ي حاكم استثمار مي شد. چون زن نيروي كار منفعلي بود كه جيره و مواجب نمي گرفت در صورتي كه وظيفه ي نگهداري از خانه، شست و شوي لباس، تهيه ي غذا را بر عهدا داشت ، تا نيروي كارِ سيستمِ سرمايه داري را باز توليد كند و از طرفي ديگر به فرزند زايي و نگهداري از آنان مشغول بود تا نيروي كار آينده را تامين كند و اين استثمار شدن مضاعف يك انسان در نظام سرمايه داري به علت تقسيم كار جنسي است. در قيد قراردادن زن به منظور بهره كشي، از طريق اعمال قدرت از سوي طبقه حاكم و نماينده اش در خانه (مرد) ميسر است. بخش اعظم اين اطاعت توسط اعمال قدرت شرطي كننده به دست مي آيد. دختر بچه در خانواده آموزش مي بيند كه به منظور زنِ كامل و بالغي شدن بايد از مادرش الگو برداري كند. و شكل گرفتن شخصيت اش با شخصيت و جايگاه مادرش در جامعه و خانواده پيوستگي دارد. در مدرسه و نهادهاي مذهبي نيز، آموزش دوباره مي بيند و فرهنگ جامعه و خانه داري سنت و رسم قوانين نيز در هيمن راستا نقش دارند و خانه داري و شوهر داري و فرزند داري را به امري مقدس تبديل كنند چرا كه سيستم سرمايه داري احتياج به نيروي كاري دارد بدون دستمزد ، براي باز توليد نيروي كار و تضمين تامين نيروي كار مورد نياز در آينده.
اين سرسپردگي در قديم الايام بيشتر متكي بر اين بود كه يك امر طبيعي است. بخشي از اين باور زاده ي تعليم و تربيت در خانواده و ديگر نهادهاي ارزش سازي همچون راديو و تلويزيون است و بخش عمده ي اين تسليم ناشي ازقبول محض چيزي است كه اجتماع و فرهنگ از ديرباز به حق و پسنديده دانسته و اين همان قدرت شرطي كننده است كه قدرت اعمال نفوذ بسيار دارد.
اما در جامعه ي نوين و به اصطلاح مدرنِ امروزي كه سرمايه داري پيشرفت قابل توجهي داشته و چرخه ي صنعت سنگين تر و چرخيدنش سريع تر شده، زن نيز بايد در عرصه ي توليد قدم بگذارد. اما نه با دستمزدي برابر مردان در صورتيكه كاري يكسان انجام مي دهد و حتي گاهي به خاطر خصوصيات فيزيكي ، شرايط دشوارتري را متحمل مي شود. زن امروزي را براي اينكه بتوان از محيط خانه به عرصه ي توليد كشيد، احتياج به باوري جديد است. فرهنگي به اصطلاح مدرن و امروزي كه با آموزش و تربيتي متفاوت از ديروز بدست مي آيد. و اين وظيفه بر عهده ي سازماني است كه وسايل مورد نياز تبليغ و آموزش ، براي فرهنگ سازي جديد را، در مالكيت خود دارد.
زن جامعه ي امروز معتقد مي شود كه ديگر نبايد در خانه بماند و بايد داراي استقلال مالي (پاداش بصورت دستمزد از سوي سيستم) باشد! و اين دقيقاً همان قبول محض آن چيزي است كه پيش از اين به عنوان نتيجه ي اعمال قدرت شرطي كننده نام برديم. اين عقلاني و صحيح جلوه دادن وضعيت موجود است كه با كنار گذاشتن ارزش ديروز كه در آموقع كاربرد داشته ، بدست مي آيد. ديگر اعتقاد گذشته مبني برامر مقدس خانه داري براي حفظ نظام سرمايه داري و پيشبرد مقاصداش كارساز نيست. بلكه باوري جديد و فرهنگي نو در قالب بسته بندي هاي شيك نياز است كه به ظاهر سنت شكسن باشد تا چرخه ي سود دهي را بچرخاند . در حقيقت در دوران سرمايه داري امروز، شكل استثمار مضاعف است كه تغيير كرده و از حالت آشكار و صريح به سورت پنهاني و چه بسا متمدن در آمده است.


منابع:
1. آناتومي قدرت – جان كنت گالبرايت
2. مجله نامه

No comments: